هم‌خوانی

درباره بلاگ

این‌جا یک وبلاگ شخصی‌ست که مطالب آن در نتایج هیچ موتور جست‌جویی نشان داده نمی‌شود. کپی کردن نوشته‌های دیگران در وب‌لاگ‌های پر بازدید، و یا سایت‌های خبری، حتا با ذکر نام نویسنده، بعید می‌دانم به‌دون اجازه‌ی صاحبان آن‌‌‌ها صحیح و قانونی باشد. همین.

۴ مطلب با موضوع «آیت‌الله بهشتی» ثبت شده است

تمام چهره‌اش را هم با قرآن بپوشانید،باز لجن است!

"آقا بالا بروی یا پائین بیائی، جامعه‌ای را اصلا بالای سرش قرآن پهن کنید، مادامی که در آن جامعه در یک سو گرسنه بیچاره از سرما بلرزد وجود دارد و در سوی دیگر متنعمان برخوردار از همه چیز، این جامعه لجن است، تمام چهره‌اش را هم با قرآن بپوشانید،باز لجن است . آیا کسی در دنیا منتظر این می‌نشیند که ببیند این جامعه، جامعه قرآنی است یا انجیلی است یا توراتی است یا بودائی یا اوستائی یا مائوئیست است؟ 
نگاه می‌کند می‌بیند اگر در جامعه به همه انسان‌ها به چشم انسان نگاه می‌شود، ضرورت‌های زندگی آنها تامین می‌شود و در جامعه‌ای دیگر انسان‌هایش به آنها به چشم انسان نگاه نمی‌شود، احتیاجات آنها بی‌ارزش است، یک طرف شهرش خیابان‌هایش گلکاری دارد و طرف دیگرش چندین سال است که چاله چوله‌هایش تبدیل به دره و ماهور شده، این جامعه هر برچسبی می‌خواهد داشته باشد، آیا مردم سالم دنیا در رده‌بندی این دو نوع جامعه و خوب و بد کردن آن حالت انتظار پیدا می‌کنند تا ببینیم آیا قرآن در این زمینه چه می‌گوید انجیل در این باره چه گفته به خصوص اوستا چه می‌فرماید اوپانیشادهای آئین هندی چه سخن می‌گوید کتاب مائو در این باره چه آورده لنین در این زمینه چه گفته مارکس چه گفته این حرفها نیست، منتظر اینها نیستیم آقا، بلکه این جامعه بد، این جامعه ناقص و این جامعه دارای کمبود است و در این شکی نیست، اینقدر بحث نمی‌خواهد." 

بایدها و نبایدها؛شهید دکتر بهشتی؛ نشر روزنه ص 104
Photo: ‎تمام چهره‌اش را هم با قرآن بپوشانید،باز لجن است!

"آقا بالا بروی یا پائین بیائی، جامعه‌ای را اصلا بالای سرش قرآن پهن کنید، مادامی که در آن جامعه در یک سو گرسنه بیچاره از سرما بلرزد وجود دارد و در سوی دیگر متنعمان برخوردار از همه چیز، این جامعه لجن است، تمام چهره‌اش را هم با قرآن بپوشانید،باز لجن است . آیا کسی در دنیا منتظر این می‌نشیند که ببیند این جامعه، جامعه قرآنی است یا انجیلی است یا توراتی است یا بودائی یا اوستائی یا مائوئیست است؟ 
نگاه می‌کند می‌بیند اگر در جامعه به همه انسان‌ها به چشم انسان نگاه می‌شود، ضرورت‌های زندگی آنها تامین می‌شود و در جامعه‌ای دیگر انسان‌هایش به آنها به چشم انسان نگاه نمی‌شود، احتیاجات آنها بی‌ارزش است، یک طرف شهرش خیابان‌هایش گلکاری دارد و طرف دیگرش چندین سال است که چاله چوله‌هایش تبدیل به دره و ماهور شده، این جامعه هر برچسبی می‌خواهد داشته باشد، آیا مردم سالم دنیا در رده‌بندی این دو نوع جامعه و خوب و بد کردن آن حالت انتظار پیدا می‌کنند تا ببینیم آیا قرآن در این زمینه چه می‌گوید انجیل در این باره چه گفته به خصوص اوستا چه می‌فرماید اوپانیشادهای آئین هندی چه سخن می‌گوید کتاب مائو در این باره چه آورده لنین در این زمینه چه گفته مارکس چه گفته این حرفها نیست، منتظر اینها نیستیم آقا، بلکه این جامعه بد، این جامعه ناقص و این جامعه دارای کمبود است و در این شکی نیست، اینقدر بحث نمی‌خواهد." 

بایدها و نبایدها؛شهید دکتر بهشتی؛ نشر روزنه ص 104‎

شما را به خدا یک مشت انسان‌نمایِ قالبیِ خاک بر سر نسازید!

"اگر تاکنون به این بچه‌های عزیز و انسان‌های آیندۀ آینده‌ساز، آزادی لازم را عنایت نفرموده‌اید، چقدر به آنها ظلم و خیانت شده است؟ و به چه چیز آنها خیانت شده؟ به شخصیت انسانی آنها. ای معلم با ایمان آگاه و آزاد! به عنوان یک دوست و همفکر و همراهت خواهش می‌کنم، شما را به خدا در این کلاس‌ها یک مشت انسان‌نمایِ قالبیِ خاک بر سر نسازید. انسان بسازید، نه یک مشت انسان‌نمای قالبی ابزاری.
و تو ای روحانی و ای عالم دینی، یا تو ای نویسنده و گوینده غیر معمم! با گفته ها و نوشته هایت یک مشت موجود قالبی، یک مشت انسان نمایی که به کارخانه بزرگ اجتماع سفارش داده اند تا با فلان مدل به دنیا بیاید، با فلان مدل بیندیشد، با فلان مدل زندگی کند و با فلان مدل بمیرد، تحویل آینده نده! آینده بشریت به انسان نیاز دارد؛ انسان برخوردار از شخصیت انسانی؛انسانی که خود را بسازد و محیط خود را.
دوست ندارم دیگر معلم خود را "باغبان" بنامد.دوست ندارم دیگر معلم و مربی خود را "چوپان" تلقی کند.این کلمات مبتذل شایسته شأن معلم نیست.نه شایسته شأن او و نه شایسته شأن آنان که مسئول تعلیم و تربیت آنهاست.معلم و مربی برترین کمک کار به انسانی است که در حال خود ساختن است."

نقش آزادی در تربیت کودکان؛ شهید دکتر بهشتی؛ نشر روزنه ص 165
Photo: ‎شما را به خدا  یک مشت انسان‌نمایِ قالبیِ خاک بر سر نسازید!

"اگر تاکنون به این بچه‌های عزیز و انسان‌های آیندۀ آینده‌ساز، آزادی لازم را عنایت نفرموده‌اید، چقدر به آنها ظلم و خیانت شده است؟ و به چه چیز آنها خیانت شده؟ به شخصیت انسانی آنها. ای معلم با ایمان آگاه و آزاد! به عنوان یک دوست و همفکر و همراهت خواهش می‌کنم، شما را به خدا در این کلاس‌ها یک مشت انسان‌نمایِ قالبیِ خاک بر سر نسازید. انسان بسازید، نه یک مشت انسان‌نمای قالبی ابزاری.
و تو ای روحانی و ای عالم دینی، یا تو ای نویسنده و گوینده غیر معمم! با گفته ها و نوشته هایت یک مشت موجود قالبی، یک مشت انسان نمایی که به کارخانه بزرگ اجتماع سفارش داده اند تا با فلان مدل به دنیا بیاید، با فلان مدل بیندیشد، با فلان مدل زندگی کند و با فلان مدل بمیرد، تحویل آینده نده! آینده بشریت به انسان نیاز دارد؛ انسان برخوردار از شخصیت انسانی؛انسانی که خود را بسازد و محیط خود را.
دوست ندارم دیگر معلم خود را "باغبان" بنامد.دوست ندارم دیگر معلم و مربی خود را "چوپان" تلقی کند.این کلمات مبتذل شایسته شأن معلم نیست.نه شایسته شأن او و نه شایسته شأن آنان که مسئول تعلیم و تربیت آنهاست.معلم و مربی برترین کمک کار به انسانی است که در حال خود ساختن است."

نقش آزادی در تربیت کودکان؛ شهید دکتر بهشتی؛ نشر روزنه ص 165‎

سر خیلی از آقایان فقها را کلاه می گذارند! / در بسیاری از موارد نظر فقها ارزش کمتری دارد

" تعیین موضوع شأن فقیه نیست . این جمله را باید یاد بگیرید . « تعیین موضوع شأن فقیه نیست » این جمله را برایتان معنی می کنم .
در رساله ، صاحب فتوا و مرجع تقلید فتوا می دهد ، می گوید آب انگور را اگر بجوشانند قبل از آن که دو سوم آن تبخیر شود خوردنش حرام است . این یک فتواست . این فتوا را سرکه انداز و انگور فروش نمی تواند بدهد . این فتوا را فقیه می تواند بدهد . یک فقیه دیگر هم می تواند مقابل او بایستد و بگوید نخیر ! مکروه است ، حرام نیست . آن بحث بحث فقاهتی است ، اختلاف نظر میان دو فقیه است .
بسیار خوب ، اما شیره پَز یک ظرف آب انگور را در مغازه اش می جوشاند ، یک فقیهِ عالمِ اَعلَم هم که آن کنار ایستاده می گوید : آهای ! حلوایی شیره پَز ! از این نخور ! می گوید چرا آقا ؟ می گوید چون هنوز دو ثلثش تبخیر نشده . می گوید نه خیر آقا ، اشتباه می فرمایید ! من بهتر از شما بلدم ؛ می دانم دو ثلث این تبخیر شده است .
حالا شما می فرمایید چه کنیم ؟ می فرمایید این شیره پز بگوید ، یا مرجع تقلید من می فرماید که دو ثلثش تبخیر نشده ، و لذا نخوریم ؟ آیا نظر این مرجع تقلید در تشخیص این که دو سوم آب انگور این دیگ تبخیر شده ، بر نظر شیره پَز مقدم است ؟ خیر ! نظر آن مرجع در این مورد با نظر دیگران تفاوتی ندارد ، چون تشخیص موضوع و تعیین موضوع ربطی به فقاهت ندارد و کار فقیه نیست . فقیه ، با استفاده از مطالعات تخصصی اش و مقام فقاهتش فتوا می دهد و مثلا می گوید برای آنکه طلاق درست باشد باید در برابر دو عادل انجام گیرد . بسیار خوب ؛ شما آمدید احمد و نقی را برای شهادت دعوت کردید . می گویید اینها عادل هستند ؛ می خواهید در برابرشان طلاقی انجام بدهید . مرجع تقلید از راه می رسد می گوید : طلاق نده ! چرا ؟ برای این که احمد عادل نیست . شما در این جا چه می کنید ؟ آیا می گویید خوب ، چون مرجع تقلید می گوید احمد عادل نیست ، پس او دیگر عادل نیست ؟ نه ! می گویید آن مرجع احمد را درست نمی شناسد؛ من بهتر از او احمد را می شناسم ؛ من با او معاشرت دارم و او را عادل یافتم . اطلاعات آقا درباره احمد از شما کمتر است . ایا این خدشه ای به فقاهت آقا وارد می آورد ؟ نه! تشخیص این که این آقا عادل است یا عادل نیست چه ربطی به فقاهت دارد ؟ مطالعات تخصصی فقاهتی در تشخیص این که این آدم درست و راستی است اصلاً نقشی ندارد . در این جا فوت و فن معاشرت را بلد بودن راهگشاتر است و بهتر می تواند به آدم نشان بدهد که این آدم ، آدم درستکاری است .
اتفاقاً سر خیلی از آقایان فقها ، آدمهای ظاهر الصلاح دغل کلاه می گذارند . فاسق واقعی خودش را به اینها عادل جا می زند ، چون آنها کمتر در زندگی اجتماعی حضور دارند و از این دغل بازیها کمتر خبر دارند . بنا بر این ، نظر آقا در مورد عادل بودن یا فاسق بودن او با نظر مردم دیگر هیچ فرقی ندارد و حتی گاهی ارزش کمتری دارد . وقتی می گوئیم ارزش نظر آقا در این مورد کمتر است هیچ جسارتی به مقام فقاهت آقا نیست و کمترین تزلزلی هم در مسائل مربوط به تقلید و مرجعیت و فقاهت به وجود نمی آورد .
پس تشخیص موضوع کار فقیه نیست ؛ شأن فقیه نیست . یعنی فقاهت او در این مورد دخالتی ندارد."
ولایت،رهبری،روحانیت؛ شهید دکتر بهشتی؛نشر روزنه؛صص 214-216
Photo: ‎سر خیلی از آقایان فقها را کلاه می گذارند! / در بسیاری از موارد نظر فقها ارزش کمتری دارد

" تعیین موضوع شأن فقیه نیست . این جمله را باید یاد بگیرید . « تعیین موضوع شأن فقیه نیست » این جمله را برایتان معنی می کنم .
در رساله ، صاحب فتوا و مرجع تقلید فتوا می دهد ، می گوید آب انگور را اگر بجوشانند قبل از آن که دو سوم آن تبخیر شود خوردنش حرام است . این یک فتواست . این فتوا را سرکه انداز و انگور فروش نمی تواند بدهد . این فتوا را فقیه می تواند بدهد . یک فقیه دیگر هم می تواند مقابل او بایستد و بگوید نخیر ! مکروه است ، حرام نیست . آن بحث بحث فقاهتی است ، اختلاف نظر میان دو فقیه است .
بسیار خوب ، اما شیره پَز یک ظرف آب انگور را در مغازه اش می جوشاند ، یک فقیهِ عالمِ اَعلَم هم که آن کنار ایستاده می گوید : آهای ! حلوایی شیره پَز ! از این نخور ! می گوید چرا آقا ؟ می گوید چون هنوز دو ثلثش تبخیر نشده . می گوید نه خیر آقا ، اشتباه می فرمایید ! من بهتر از شما بلدم ؛ می دانم دو ثلث این تبخیر شده است .
حالا شما می فرمایید چه کنیم ؟ می فرمایید این شیره پز بگوید ، یا مرجع تقلید من می فرماید که دو ثلثش تبخیر نشده ، و لذا نخوریم ؟ آیا نظر این مرجع تقلید در تشخیص این که دو سوم آب انگور این دیگ تبخیر شده ، بر نظر شیره پَز مقدم است ؟ خیر ! نظر آن مرجع در این مورد با نظر دیگران تفاوتی ندارد ، چون تشخیص موضوع و تعیین موضوع ربطی به فقاهت ندارد و کار فقیه نیست . فقیه ، با استفاده از مطالعات تخصصی اش و مقام فقاهتش فتوا می دهد و مثلا می گوید برای آنکه طلاق درست باشد باید در برابر دو عادل انجام گیرد . بسیار خوب ؛ شما آمدید احمد و نقی را برای شهادت دعوت کردید . می گویید اینها عادل هستند ؛ می خواهید در برابرشان طلاقی انجام بدهید . مرجع تقلید از راه می رسد می گوید : طلاق نده ! چرا ؟ برای این که احمد عادل نیست . شما در این جا چه می کنید ؟ آیا می گویید خوب ، چون مرجع تقلید می گوید احمد عادل نیست ، پس او دیگر عادل نیست ؟ نه ! می گویید آن مرجع احمد را درست نمی شناسد؛ من بهتر از او احمد را می شناسم ؛ من با او معاشرت دارم و او را عادل یافتم . اطلاعات آقا درباره احمد از شما کمتر است . ایا این خدشه ای به فقاهت آقا وارد می آورد ؟ نه! تشخیص این که این آقا عادل است یا عادل نیست چه ربطی به فقاهت دارد ؟ مطالعات تخصصی فقاهتی در تشخیص این که این آدم درست و راستی است اصلاً نقشی ندارد . در این جا فوت و فن معاشرت را بلد بودن راهگشاتر است و بهتر می تواند به آدم نشان بدهد که این آدم ، آدم درستکاری است .
اتفاقاً سر خیلی از آقایان فقها ، آدمهای ظاهر الصلاح دغل کلاه می گذارند . فاسق واقعی خودش را به اینها عادل جا می زند ، چون آنها کمتر در زندگی اجتماعی حضور دارند و از این دغل بازیها کمتر خبر دارند . بنا بر این ، نظر آقا در مورد عادل بودن یا فاسق بودن او با نظر مردم دیگر هیچ فرقی ندارد و حتی گاهی ارزش کمتری دارد . وقتی می گوئیم ارزش نظر آقا در این مورد کمتر است هیچ جسارتی به مقام فقاهت آقا نیست و کمترین تزلزلی هم در مسائل مربوط به تقلید و مرجعیت و فقاهت به وجود نمی آورد .
پس تشخیص موضوع کار فقیه نیست ؛ شأن فقیه نیست . یعنی فقاهت او در این مورد دخالتی ندارد."
ولایت،رهبری،روحانیت؛ شهید دکتر بهشتی؛نشر روزنه؛صص 214-216‎
در اذان و اقامه معتقد به ذکر اشهد ان علیا ولی الله نبود/ می گفتند سنی و وهابی شده!

علی اکبر ناطق نوری:
"روزی دیگر شایعه کردند بهشتی سنی است و در اذان واقامه اشهد ان علیا ولی الله را نمی گوید، به فردی که این شایعه را باور کرده بود، گفتند در نماز جماعت شرکت کن تا خودت بشنوی که اشهد ان علیا ولی الله می گوید، به شهید بهشتی هم گفتند امشب اشهد ان علیا ولی الله را بلندتر بگو تا این فرد بشنود، اما آن شب که آن فرد در نماز جماعت حضور داشت، شهید بهشتی اشهد ان علیا ولی الله را که مستحب بود، نگفت.بعد از نماز از او پرسیدند چرا؟ گفت: من تمام وجودم به ولایت علی شهادت می دهد، اما دیدم اگر امشب بگویم، بخاطر علی نیست. بلکه بخاطر این است که یک مخالف خودم را راضی کنم پس نگفتم ."( سایت بنیاد آثار شهید بهشتی)
اسدالله بادامچیان:
"شخصی گفته بود که شهید بهشتی سنی مذهب است چرا که در اذان نماز خود ذکر علی ولی الله را بر زبان نمی آورد. یک روز همراه با همان شخص جهت اقامه نماز خدمت آیت الله بهشتی رسیدیم، بنده به شهید بهشتی گفتم جهت رد این شبهه اگر امکان دارد امروز ذکر علی ولی الله در نماز را کمی بلند تر بفرمایید، هنگام نماز رسید و در موقع اذان، شهید بهشتی ذکر علی ولی الله را به جا نیاورد، پس از نماز خدمت وی رسیدم و علت این مسأله را جویا شدم و ایشان گفت امروز اگر ذکر علی ولی الله را می گفتم به سبب خوشبین شدن تفکر فردی دیگر به من بود نه برای خدا، به همین سبب من این ذکر را به جا نیاوردم." (خبرگزاری رسا 7 تیر 93)
سید محمدرضا بهشتی:
"از خصوصیات پدرم این بود به هر موضوعی که به لحاظ تحقیقی می رسید ایستادگی و پافشاری خاصی می کرد.مثلا ایشان در اذان و اقامه نماز معتقد به ذکر اشهد ان علیا ولی الله نبود و می گفت چنین چیزی در روایات ما نیست و باکی هم نداشت که افراد سنتی با طرح این نظر به او چه اتهامی می زنند.در آن زمان بعضی که خیلی روی این مسئله هیاهو می کردند به یکدیگر گفته بودند کاری ندارد یک روز منزل ایشان می رویم تا از نزدیک شاهد این قضیه باشیم.پدرم کسی بود که اگر می دانست آنها برای چه منظوری به منزل او آمده اند موقع نماز مثل همیشه این ذکر را نمی گفت نه آنکه برای اینکه بهانه ای به دست آنها ندهد ناچار شود به رغم عقیده اش این ذکر را بگوید." (سیره شهید دکتر بهشتی؛غلامعلی رجایی؛ ص 592)
سید علیرضا بهشتی:
"ایشان بسیاری از مستحبات قابل حذف در اذان و اقامه را که برای اهل سنت حساسیت زا بود حذف می کردند چون وحدت مسلمین را بسیار مهم تر از عمل به چند ذکر مستحب می دانستند بر همین اساس وقتی به ایران بازگشتند بعضی ها علیه ایشان جوی ساخته بودند که ایشان وهابی و سنی است و ولایت علی ع را قبول ندارد." (همان ص503)
Photo: ‎در اذان و اقامه معتقد به ذکر اشهد ان علیا ولی الله نبود/ می گفتند سنی و وهابی شده!

علی اکبر ناطق نوری:
"روزی دیگر شایعه کردند بهشتی سنی است و در اذان واقامه اشهد ان علیا ولی الله را نمی گوید، به فردی که این شایعه را باور کرده بود، گفتند در نماز جماعت شرکت کن تا خودت بشنوی که اشهد ان علیا ولی الله می گوید، به شهید بهشتی هم گفتند امشب اشهد ان علیا ولی الله را بلندتر بگو تا این فرد بشنود، اما آن شب که آن فرد در نماز جماعت حضور داشت، شهید بهشتی اشهد ان علیا ولی الله را که مستحب بود، نگفت.بعد از نماز از او پرسیدند چرا؟ گفت: من تمام وجودم به ولایت علی شهادت می دهد، اما دیدم اگر امشب بگویم، بخاطر علی نیست. بلکه بخاطر این است که یک مخالف خودم را راضی کنم پس نگفتم ."( سایت بنیاد آثار شهید بهشتی)
اسدالله بادامچیان:
"شخصی گفته بود که شهید بهشتی سنی مذهب است چرا که در اذان نماز خود ذکر علی ولی الله را بر زبان نمی آورد. یک روز همراه با همان شخص جهت اقامه نماز خدمت آیت الله بهشتی رسیدیم، بنده به شهید بهشتی گفتم جهت رد این شبهه اگر امکان دارد امروز ذکر علی ولی الله در نماز را کمی بلند تر بفرمایید، هنگام نماز رسید و در موقع اذان، شهید بهشتی ذکر علی ولی الله را به جا نیاورد، پس از نماز خدمت وی رسیدم و علت این مسأله را جویا شدم و ایشان گفت امروز اگر ذکر علی ولی الله را می گفتم به سبب خوشبین شدن تفکر فردی دیگر به من بود نه برای خدا، به همین سبب من این ذکر را به جا نیاوردم." (خبرگزاری رسا 7 تیر 93)
سید محمدرضا بهشتی:
"از خصوصیات پدرم این بود به هر موضوعی که به لحاظ تحقیقی می رسید ایستادگی و پافشاری خاصی می کرد.مثلا ایشان در اذان و اقامه نماز معتقد به ذکر اشهد ان علیا ولی الله نبود و می گفت چنین چیزی در روایات ما نیست و باکی هم نداشت که افراد سنتی با طرح این نظر به او چه اتهامی می زنند.در آن زمان بعضی که  خیلی روی این مسئله هیاهو می کردند به یکدیگر گفته بودند کاری ندارد یک روز منزل ایشان می رویم تا از نزدیک شاهد این قضیه باشیم.پدرم کسی بود که اگر می دانست آنها برای چه منظوری به منزل او آمده اند موقع نماز مثل همیشه این ذکر را نمی گفت نه آنکه برای اینکه بهانه ای به دست آنها ندهد ناچار شود به رغم عقیده اش این ذکر را بگوید." (سیره شهید دکتر بهشتی؛غلامعلی رجایی؛ ص 592)
سید علیرضا بهشتی:
"ایشان بسیاری از مستحبات قابل حذف در اذان و اقامه را که برای اهل سنت حساسیت زا بود حذف می کردند چون وحدت مسلمین را بسیار مهم تر از عمل به چند ذکر مستحب می دانستند بر همین اساس وقتی به ایران بازگشتند بعضی ها علیه ایشان جوی ساخته بودند که ایشان وهابی و سنی است و ولایت علی ع را قبول ندارد." (همان ص503)‎