هم‌خوانی

درباره بلاگ

این‌جا یک وبلاگ شخصی‌ست که مطالب آن در نتایج هیچ موتور جست‌جویی نشان داده نمی‌شود. کپی کردن نوشته‌های دیگران در وب‌لاگ‌های پر بازدید، و یا سایت‌های خبری، حتا با ذکر نام نویسنده، بعید می‌دانم به‌دون اجازه‌ی صاحبان آن‌‌‌ها صحیح و قانونی باشد. همین.

۸ مطلب با موضوع «معززی‌نیا، حسین» ثبت شده است

جناب آقای دکتر ایوبی! در هفته‌های اخیر دائماً از قول جنابعالی و وزیر محترم ارشاد نقل می‌شود «بخش‌های سیاسی فلان فیلم حذف خواهد شد تا به یک فیلم اجتماعی تبدیل شود... دوستان اشتباه می‌کنند که می‌گویند فلان فیلم سیاسی است، یک فیلم اجتماعی است... این فیلم در بازبینی دوباره از یک فیلم سیاسی به یک فیلم اجتماعی تبدیل شده و...» چون بارها این جملات را ادا کرده‌اید به نظر می‌رسد اشتباه لفظی در کار نیست و کاملاً واقفید دارید چه می‌گویید. ظاهراً به‌شکل واضحی پذیرفته‌اید «فیلم سیاسی» چیز بدی است، «فیلم اجتماعی» خوب است و اگر کسانی فشار بیاورند که فیلم سیاسی نباید ساخته شود، تأییدشان می‌کنید و می‌گویید بله حق با شماست، ما جلوی ساختن فیلم سیاسی را می‌گیریم. 
می‌شود بپرسیم چطور به این عقیده رسیده‌اید؟ چرا یک فیلم، نباید سیاسی باشد؟ مثلاً اگر یکی از همین فیلم‌های مورد بحث، حاوی انتقاداتی به نحوه‌ مملکت‌داری رئیس‌جمهور گذشته باشد چه ایرادی دارد؟ طبعاً درباره آن چیزی که آقایان اسمش را می‌گذارند «حمایت از فتنه» صحبت نمی‌کنیم. ولی این‌که فیلمی نشان دهد نحوه‌ی اداره کشور در آن هشت سال باعث شده مردم درمانده شوند چه ایرادی دارد؟ منظورتان چیست کاری کرده‌ایم فلان فیلم سیاسی نباشد؟ مگر آژانس شیشه‌ای که از نظر آقایان بهترین فیلم تاریخ بشر است، یک فیلم سیاسی نیست؟ چرا تا این حد عقب‌نشینی می‌کنید و اجازه می‌دهید سینمای مملکت اخته شود؟ خودمان فیلم سیاسی نسازیم که دیگران برای‌مان بسازند؟

حاج آقا سلحشور فرموده‌اند: «من برای ساختن سریال حضرت موسی از مردم گدایی می‌کنم ولی از کن و اسکار نه»
حاج آقا، قربان قدتان بروم؛ آن‌قدر پول چیزهایی که ساخته‌اید از این ور و آن ور رسیده که ظاهراً در جریان نیستید که پول فیلمسازی را در جهان کمپانی‌های فیلمسازی می‌دهند و در ایران، دولت و نهادها و جاهای دیگر. کن و اسکار، پول به کسی نمی‌دهند. جایزه می‌دهند. آن هم وقتی فیلم ساخته شد. نه قبل از ساخته‌شدن. به شما هم در هر صورت نمی‌دهند، چون اولا کن و اسکار دست صهیونیست‌هاست و شما یک هنرمند ارزشی هستید، ثانیا کن و اسکار با فیلم سر و کار دارند، نه با چیزهایی که شما می‌سازید و اسمش سریال تلویزیونی است ظاهراً. پس نگران نباشید و با خیال آسوده به کارتان مشغول باشید.

گاهی احساس می‌کنم باید چیزهایی را توضیح بدهم تا خیال آدم‌ها راحت شود و نگران نباشند. احساس مسئولیت است دیگر.

خبرگزاری فارس نقل کرده که حضرت آقای سید احمد خاتمی فرموده‌اند بعد از خطبه‌های اخیر ایشان در نمازجمعه، وزیر ارشاد تلفن زده و پرسیده آقا در کجا از این کنسرت‌ها برگزار شده که شما به آن اعتراض کرده‌اید؟ و ایشان پاسخ داده: «آیا در این کنسرت‌هایی که برگزار می‌شود زن‌های محجبه، هیأتی‌ها و یا سینه‌زنان حضور دارند؟ پیداست که در هر کنسرتی که وجود دارد، زنان بزک کرده همراه با آرایش و پسران همانند آن موج می‌زنند.» وزیر ارشاد جواب داده که به هرحال جامعه ما این است. ایشان پاسخ داده: «ما حق نداریم بیت‌المال را خرج این‌گونه مجلس گناه کنیم. بنده کاری به موسیقی و این چیزها ندارم بلکه می‌گویم امکانات را باید در اختیار ترویج دین و ارزش‌ها قرار دهیم.»

با توجه به این گفت‌و‌شنود که توسط خود آقای خاتمی نقل شده و به همت خبرگزاری معتبر فارس مخابره شده، چند نکته بر ما مسلم و عیان گشت:

یک: حمله‌هایی که در هفته‌های اخیر به سیاست‌های فرهنگی دولت حسن روحانی می‌شود ابداً ربطی به تسویه‌حساب‌های سیاسی ندارد، چون در نیم‌قرن گذشته، هرگز کنسرتی برگزار نشده بوده که حاضرین در آن جز «زن‌های محجبه، هیاتی‌ها و سینه‌زن‌ها» باشند و این بدعت زشت مختص همین چند ماه اخیر است که کارگزاران دولت می‌روند دم در، زنان بزک‌کرده را دست‌چین می‌کنند و می‌فرستند داخل.

دو: در همه مجامع و مجالس کشور باید «زن‌های محجبه، هیاتی‌ها و سینه‌زن‌ها» حاضر باشند و اگر مجلسی با حضور دیگر افراد جامعه خواست برگزار شود باید درش را گل گرفت.

سه: کنسرتی خوب است که حاضران در آن، سر و وضع‌شان درست باشد. مهم نیست آن بالا چه بنوازند و چه بخوانند، حاضران هستند که باید خودشان را جمع کنند و مثل آدمیزاد بیایند بنشینند توی سالن.

چهار: عباراتی مثل «وضع وخیم فرهنگ کشور» و «وادادگی دولت در مقابل آسیب‌های فرهنگی» و امثال اینها که در هفته‌های اخیر مرتب تکرار می‌شود یک معنا بیشتر ندارد: گسترش بدحجابی؛ مشکلی که به‌شکل عجیبی از ابتدای آغاز به کار دولت حسن روحانی بروز کرده و تا پیش از آن، خانمی در این جامعه پیدا نمی‌شد که بزک کند.

پنج: از آن‌جا که نباید «بیت‌المال را خرج این‌گونه مجالس گناه کنیم» و از آن‌جا که سهم بیت‌المال در برگزاری کنسرت‌ها فقط در اختیار قرار دادن سالن‌هایی است که اغلب دولتی‌اند، بنابراین برگزاری کنسرت وسط کویر یا بالای کوه در حضور «زنان بزک‌کرده و پسران همانند آن» مجاز است.

شش: تنها نهاد مسئول درخصوص قرار دادن «امکانات» در اختیار «ترویج دین و ارزش‌ها» دولت حسن روحانی است و باقی سازمان‌ها دارند کارشان را به بهترین نحو انجام می‌دهند.

هفت: در حال حاضر «امکانات» کشور دارد مدام صرف «موسیقی و این چیزها» می‌شود و هیچ‌‌کس بیت‌المال را صرف «ترویج دین و ارزش‌ها» نمی‌کند که این جداً اسباب تأسف است.

جناب آقای قرائتی اخیراً فرموده‌ روحانی‌های ما نباید روی منبر، شعر بخوانند یا خواب تعریف کنند یا از تاریخ نقل کنند. چون اینها همه لغو است. باید فقط از قرآن نقل کنند. و گفته: «خداوند در قرآن می‌فرماید نزدیک است که آسمان‌ها بشکافد و زمین شقه‌شقه شود و کوه‌ها تکه‌تکه شود... چرا؟ چون عده‌ای گفته‌اند خداوند بچه دارد. یعنی وقتی برای خداوند جسمانیت قائل شوند، جا دارد زمین و آسمان بشکافد. آن‌وقت ما می‌آییم مطالب ضدقرآن مثل مثنوی موسی و شبان را روی منبر می‌خوانیم و توی کتاب‌های درسی هم می‌گنجانیم. وقتی عرفان‌مان را از مثنوی می‌گیریم به این خباثت‌ها می‌افتیم... این شعر کاملاً ضد بعثت انبیا است.»
یادم می‌آید وقتی چهارده پانزده ساله بودم و آن فتوای معروف امام درباره شطرنج و موسیقی صادر شد، جامعه سنتی حیرت‌زده شده بود و همه مانده بودند که چه واکنشی باید نشان دهند. آن‌وقت‌ها روحانیت سنتی جرأت نمی‌کرد مقابل حکم مرجعی مثل امام ایستادگی کند. سکوت حاکم شده بود. اما به خاطر دارم همین آقای قرائتی در برنامه‌ی پنجشنبه‌شب‌هایش گفت: «حالا آمده‌اند می‌گویند شطرنج حلال است، خب حلال باشد، شما باید حتماً هر حلالی را مرتکب شوید؟ اصلاً خاصیت این شطرنج چیست؟ می‌گویند فکر را باز می‌کند. شما میان شطرنج‌بازها یک دانشمند سراغ دارید؟ کی با شطرنج فکرش باز شده؟ یک دانه نشان من بدهید.»

ریشه بسیاری از تناقض‌های اجتماعی ـ فرهنگی که امروز گرفتارش هستیم ناشی از چنین تلقی‌هایی از نسبت شریعت و فقه با مسائل دنیای جدید است. امام هم نتوانست این نوع تلقی را تغییر دهد، ما که دیگر تکلیف‌مان مشخص است.

Hosein Moazezinia:

<تا وقتی تلقی مدیر فرهنگی و سینماگر ما این باشد که "سرگرمی" یک انگیزه‌ی ثانویه برای تولید فیلم است و ابتدا باید حرف‌های مهم زد تا توجه تماشاگر جلب شود، وضعیت ما همین است که هست: مخاطب می‌رود محصولات دیگران را می‌بیند چون آن‌ها بلدند از همان ابتدا و به‌دون پیش‌شرط سرگرم کنند. تا وقتی مدیران فرهنگی ما نپذیرند راه نجات فرهنگ این کشور و جلوگیری از گسترش محصولات قاچاق تغییر نگرش در همین قسمت از پیش‌فرض‌هاست، ما درجاخواهیم زد و نه تنها از آمار مخاطبین محصولات غیرمجاز کاسته نخواهد شد، بل‌که تردید نکنید روز به روز وضعیت وخیم‌تر خواهد شد.>

Hosein Moazezinia:

<اغلب‌شان (سینماگران!) وقتی می‌روند پشت دوربین به فکر رقابت با دیگر فیلم‌سازان،‌ جلب نظر جشن‌واره‌های -چه داخلی، چه خارجی- جلب توجه منتقدان، و خلاصه بازی‌های داخل صنفی هستند. بزرگ‌ترین مشکل سینمای ام‌روز ما این‌ست که چرخه‌ی تولید در آن به شکلی نیست که سینماگر خودش را موظف به کشاندن تماشاگر به سالن‌ سینما بداند. در حالی که شکل طبیعی تولید در صنعت سینمای آن کشورهایی که ام‌روز مخاطب را از چنگ ما درآورده‌ند این است که سینماگر در لحظه‌ی گرفتن هر پلان از فیلم‌ش باید به فکر تماشاگری باشد که داخل سالن نشسته. موظف است حواس‌ش باشد که دارد فیلم می‌سازد برای سرگرم‌کردن تماشاگر و نه هیچ چیز دیگر.>

Hosein Moazezinia:

<اخیراً در یکی از جلساتی که با حضور چند سینماگر و یک مدیر فرهنگی برگزار شد، یک گفت دلیل خالی ماندن سالن‌های سینما، تأکید عده‌ای بر ضرورت تولید فیلم‌های سرگرم‌کننده است! آن‌قدر گفتند فیلم سرگرم‌کننده بسازید که بازار پر شده از فیلم‌های بی‌محتوای شانه‌تخم‌مرغی و مردم دیگر نمی‌روند فیلم ببینند، چون تماشاگر می‌خواهد وقتی از سالن سینما خارج می‌شود، چیزی یاد گرفته باشد، نه این که فقط سرگرم شده باشد! مدیر محترم هم که خیلی از بیان این جملات لذت برده بود، این سخنان را تأیید کرد و گفت که بله ما باید دوباره به سوی "سینمای اندیشه" و "سینمای بامحتوا" بازگردیم! و من در حیرت بودم که چه‌طور بعد از این همه سال بحث تئوریک، هنوز این جا نیفتاده که "سرگرم کردن" تماشاگر عمل شنیع و قبیحی نیست و معنای‌ش این نیست که باید با لوده‌گی سر مردم را گرم کرد. بل‌که هر فیلم بلندمرتبه‌ای هم که مدعی داشتن پیام‌های آن‌چنانی است، طبعاٌ در صورتی که تماشاگر را سرگرم کند می‌تواند توقع داشته باشد پیام‌های‌ش انتقال پیدا کند، و گرنه تماشاگر در حین صدور آن پیام‌ها می‌نشیند به اس‌ام‌اس‌های‌ش جواب می‌دهد. بدیهی است که یک فیلم سینمایی ابتدا باید راحت دیده شود. هنگامی که تماشاگر دارد فیلمی را به‌دون عذاب تماشا می‌کند و توی صندلی وول نمی‌خورد،‌ یعنی سرگرم شده. اولین خاصیت سرگرم کردن تماشاگر و وادارکردن‌ش به نشستن روی صندلی سینما این است که او نمی‌رود سی دی قاچاق یک فیلم خارجی را بخرد یا بنشیند پای تماشای شبکه‌های ماه‌واره‌ای. پس نفس "سرگرم شدن" برای ما باارزش است. و اگر سالن‌های سینما خالی‌ست نمی‌شود تقصیر را انداخت گردن فیلم‌های سرگرم‌کننده،‌چون اگر این فیلم‌ها واقعاً سر کسی را گرم کرده بودند که سالن‌ها خالی نمی‌ماندند!>

در مملکتی زندگی می‌کنیم که می‌فرمایند: «جایزه‌هایی که خارجی‌ها می‌دهند نشان بردگی است، نشان حقارت است و البته آدم‌های حقیر، سرخورده و ناکام در اصالت هنر هستند که از دست این خارجی‌ها جایزه‌های هنری می گیرند.» آن‌وقت همین‌ها وقتی تیم ووشو، قایق‌‌رانی یا پرش با نیزه‌ی ما در رقابت‌های منطقه‌ای قرقیزستان، به مقام پنجم می‌رسد شصت تا پیام می‌دهند که این افتخار بر فرزندان ایران اسلامی مبارک باد و غیره. و همچنین در مملکتی زندگی می‌کنیم که طبق این فرمایش، هیچ سینماگری در میان افراد موجود باقی نمی‌ماند که «برده» و «حقیر» و «سرخورده» نباشد، چون رضا میرکریمی، مجید مجیدی و ابراهیم حاتمی‌کیا هم از دست خارجی‌ها جایزه گرفته‌اند. حتی پرویز شیخ‌طادی هم. بنابراین لازم است سینماگران حقیر و ناکام کشور را من حیث‌المجموع بکنند توی گونی و بریزند توی دریا، بروند چند فقره سینماگر غیر برده دست و پا کنند که روز مبادا به کارشان بیاید.