حاج رضا، حاج باقر، حاج علی و باقی حجاج
۱. ما
داشتیم یک انباری روی پشتبام خانهمان میساختیم. نه دید داشت نه صدا داشت
نه مصالحی ریخته بودیم. کاملا بی صدا. دو ساعت نشده مأمور شهرداری جلوی در
بود و جلوی کار را گرفت. به همین سادگی. حالا دو طبقه از پاساژ علاءالدین
را بی اطلاع و توافق شهرداری منطقهی ۱۱ ساختهاند؟ من پیشنهادش میکنم به
عنوان «طنز سال».
۲. حاج رضا گفته «اگه خراب کردن من ریشامو میتراشم» و
خب هیبت حاج رضا همه رو گرفته و یه نفر پیدا نشده بگه حاجی ما هر روز
داریم ریشامون رو میتراشیم، ریش تراشیدن یه نفر دیگه یا نتراشیدنش چه
اهمیتی داره؟ بابت هر مغازه از ما یه میلیارد - کمتر یا بیشتر - پول
گرفتهای، از پولهای ما بگو نه از ریش خودت.
۳. ظاهرا در ایران قانونی
نداریم که اگر کسی کلاهبرداریای به بزرگی بانک تات کرد و به ضرب بانک
مرکزی گندکاریش رو جمع کردند، دیگه نگذارند فعالیت اقتصادی بکنه. یا اگر
داریم اجرا نمیشود. این است که حاج علی بعد از بازار آهن و بازار مبل و
بانک تات سال ۱۳۸۸ رفته بازار موبایل زده و صد البته پذیرای تمام مهاجرین
از پاساژ حاج رضا هم هست. میگید نه؟ یه زنگ بزنید بازار موبایل مظنهی
مغازه بگیرید.
۴. ساخت و پاخت؟ زبونت رو گاز بگیر. ساخت و پاخت چی؟ کمیسیون مادهی صد حکم داده حکمش رو اجرا کردهاند. همین و لا غیر.