از
نوشتن روزانه در این اکانت، هفتماه گذشت. دیشب، کسی از سر لطف،
نشستهبود نوشتههای اینجا را میخواند و نوتیفیکیشن لایکهاش پشت سر هم
میآمد این بالا. فکر کردم هولناک است اینکه یکنفر حق دارد بعد از
هفتماه یکهو بیاید و فالوت کند و نوشتههای هفتماه را یکجا بخواند،
بیکه در زمان و حال آن نوشتهها حضور داشته باشد.
مثل ما که از اینجا
به فلان شاعر در قرن چندم نگاه میکنیم، و میگوییم که این آدم یکی بوده که
شرابش را مینوشیده و فلان سطر را مینوشته؛ درحالیکه آن آدم، در واقع
شرابش را طی روزها و شبهای مختلف مینوشیده و فلان سطرها را مینوشته، اما
خب... اما خب...
آرشیو، چیز غمانگیزی است؛ بدون حس و حال و بدون زندگی.