هم‌خوانی

درباره بلاگ

این‌جا یک وبلاگ شخصی‌ست که مطالب آن در نتایج هیچ موتور جست‌جویی نشان داده نمی‌شود. کپی کردن نوشته‌های دیگران در وب‌لاگ‌های پر بازدید، و یا سایت‌های خبری، حتا با ذکر نام نویسنده، بعید می‌دانم به‌دون اجازه‌ی صاحبان آن‌‌‌ها صحیح و قانونی باشد. همین.


یه کتاب‌قصه‌ای نوشته بودم برای بچه‌ها که خلاصه‌اش این بود:
توی یه شهری، از یه‌شب به بعد دیگه هیچ بچه‌ای خواب شیرین نمی‌بینه. بچه‌ها فکری می‌شن که خواب‌های شیرین‌شون چی می‌شن؟ کجا می‌رن؟ یه‌شب خودشون رو به خواب می‌زنن و سعی می‌کنن ادای خواب شیرین دیدن رو دربیارن، تا بفهمن که واقعن چه اتفاقی داره می‌افته. می‌بینن که یه بچه‌غول، شب‌ها می‌آد و خواب‌های شیرین اون‌ها رو می‌دزده و می‌خوره. می‌ریزن سرش و دست‌گیرش می‌کنن. ازش بازجویی می‌کنن که چرا داره تمام خواب‌های شیرین بچه‌ها رو می‌خوره؟
می‌فهمن که بچه‌غول، دندون‌هاش رو کرم خورده، و پدر و مادرش اجازه نمی‌دن قند و چیزهای شیرین دیگه بخوره. واسه همین دوره افتاده بوده و خواب‌های شیرین بچه‌های شهر رو تو خواب می‌دزدیده و می‌خورده.
از اون‌شب به بعد، هر بچه‌ای یه تیکه شیرینی بدون قند از این رژیمی‌ها، با یه مسواک و خمیردندون کوچیک می‌گذاره بالاسرش، و دیگه کسی خواب‌های شیرین بچه‌ها رو نمی‌دزده و نمی‌خوره.

چرا ندادم به ناشر؟ مساله همینه؛ خواب‌های شیرینم رو جلوی چشم‌هام دارن ازم می‌دزدن، و واقعن خواب که به چشمت نیاد، چه فرقی داره دیگه هرچی؟
خواب باید به چشم آدم بیاد.