هم‌خوانی

درباره بلاگ

این‌جا یک وبلاگ شخصی‌ست که مطالب آن در نتایج هیچ موتور جست‌جویی نشان داده نمی‌شود. کپی کردن نوشته‌های دیگران در وب‌لاگ‌های پر بازدید، و یا سایت‌های خبری، حتا با ذکر نام نویسنده، بعید می‌دانم به‌دون اجازه‌ی صاحبان آن‌‌‌ها صحیح و قانونی باشد. همین.

وقتی گشت‌ انصار و گشت‌ ارشاد گفت‌وگو می‌کنند!

خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - طنز روز
رضا ساکی

چند روز دیگر در تهران یک مامور گشت‌ انصار به یک مامور گشت‌ ارشاد می‌رسد و بین آنها گفت‌وگویی درمی‌گیرد:

- سلام خواهرم.

- سلام خواهرم.

- خواهرم حجابت چقدر خوب است.

- ممنون خواهرم، من خودم از خواهران گشت‌ ارشاد نیروی‌ انتظامی هستم.

- بله می‌دانم خواهرم.

- شما از کجا هستید خواهرم.

- من از گشت انصار هستم خواهرم، خواستم بگویم ما هستیم، شما بروید خواهرم.

- نمی‌توانیم خواهرم، ماموریت داریم.

- پس اگر ماموریت دارید و می‌خواهید بمانید لطفا این‌قدر با برادران نیروی‌ انتظامی حرف نزنید، خوب نیست خواهری مثل شما با همکار نامحرم حرف بزند.

- من خودم به مردم تذکر می‌دهم بعد شما دارید به من تذکر می‌دهید خواهرم؟

- الآن تذکر می‌دهم بعد ممکن است بخواهم با من بیایید خواهرم.

- من ستوان نیروی‌ انتظامی هستم خواهرم.

- باشد، دلیل نمی‌شود که. سرهنگ هم که باشی می‌آیی خواهرم. در ضمن از کرم‌های صورت بی‌بو استفاده کن خواهرم.

- شما بوی کرم را فهمیدی خواهرم.

- بله خواهرم. من بوی ریمل را هم تشخیص می‌دهم خواهرم. کرم که سهل است.

****

چند روز دیگر در تهران یک مامور گشت‌ انصار از یک مامور گشت‌ ارشاد کمک می‌خواهد و بین آنها گفت‌وگویی درمی‌گیرد:

- سلام داداش.

- بنده سرگرد هستم.

- سلام داداش سرگرد.

- علیکم.

- می‌شه لطف کنید ون‌تون رو در اختیار ما بگذارید؟

- نه‌خیر، ون نیروی‌ انتظامی متعلق به نیروست، مجوز این کار رو ندارم. اصلا مگه خودتون ون ندارید؟

- چرا داریم اما پر شده.

- شرمنده نمی‌تونم.

- واقعا دوره‌زمونه عوض شده ولی.

- چطور؟

- قبلا وقتی به پایین‌دستی دستور می‌دادی سریع انجام می‌شد اما الان ما باید منت شما را بکشیم. به هر حال یه روز هم شما ممکنه باتوم بخوای.

باقی بقای‌تان!