هم‌خوانی

درباره بلاگ

این‌جا یک وبلاگ شخصی‌ست که مطالب آن در نتایج هیچ موتور جست‌جویی نشان داده نمی‌شود. کپی کردن نوشته‌های دیگران در وب‌لاگ‌های پر بازدید، و یا سایت‌های خبری، حتا با ذکر نام نویسنده، بعید می‌دانم به‌دون اجازه‌ی صاحبان آن‌‌‌ها صحیح و قانونی باشد. همین.


فامیل خیلی دور

یکی هست که شغلش فوت کردن است؛ فوت می‌کند داخل بادکنک‌ها، بادشان می‌کند. یکی هست که شغلش استقبال است، یکی که شغلش بدرقه است، در فرودگاه‌ها. یکی هم بود که شغلش نگه‌بانی قفس شیر بود از داخل. 
یکی هم بود که فال حافظ می‌نوشت. برای یک چاپ‌خانه، شعرهایی از حافظ انتخاب می‌کرد، پایینش هم چیزهایی می‌نوشت که صاحب فال را خوش‌بخت کند، و نوید آینده‌ای روشن بدهد. هرگز حرفش را دقیق نمی‌زد. نمی‌گفت که «ای‌ صاحب فال، تو خوش‌بخت خواهی شد» همیشه یک «اگر/اما»یی اضافه می‌کرد به خوش‌بختی، که جانب وسط را گرفته باشد. شغلش، یک‌جور میان‌داری بود: توضیح فال حافظ می‌نوشت.
سال‌ها تمام صاحبان فال را خوش‌بخت کرد، اما تاکید داشت که باید توکل کنند و از بدی پرهیز داشته باشند، و دل بدگمان ندارند که یار رفته به خانه بازخواهد آمد. و البته چه بسیار یاران رفتند و بازنیامدند. 
یکی هست که متصدی عوارضی اتوبان‌هاست. مردم می‌روند، می‌آیند، و او تنها پانصدتومانی می‌گیرد دویست‌‌صدتومانی پس می‌دهد؛ نه عشقی، نه کلامی، نه نگاهی، هیچ. آدمی که برایش نه رفتن دیگران مساله است، نه آمدن ایشان. متصدی عوارض اتوبان، می‌تواند از بی‌کاری برای تمام ماشین‌ها یک قصه ببافد. مثلن اول صبح با خودش شرط کند که هرچی پراید سفید دید، می‌روند عروسی، هرچی پژوی نقره‌ای دید، می‌روند ماموریت، هرچی هیوندایی شاسی‌بلند دید، ای‌وای من...
خودرویی که از عوارضی رد می‌شود، خودِ قصه است. 
یکی هست که سوت می‌زند. یکی که مجنون، سر چهارراهی خلوت در غرب تهران می‌ایستد و سوت می‌زند، و فقط سوت می‌زند، و ماشین‌ها برای خودشان هرطور دوست دارند می‌روند و می‌آیند.
یکی هست که شغلش پرورش یک‌جور درخت است که از تنه‌ی آن، دسته‌بیل می‌سازند. یکی هم کارش این است که کنار جاده بایستد، و از داخل دوربین به دوردست‌ها خیره شود.
یکی هم هست که باید این مشاغل را لیست کند، و یک روز کامل از زندگی و ساعات شاغلانش را بنویسند. و بنویسد که «امروز آخر پاییز است؛ یکی بود که راز فصل‌ها را می‌دانست، اما به کسی نمی‌گفت.»

#مشاغل #شخصیت‌یابی #قصه‌سازی

#پیاده‌رو #همشهری‌جوان