هم‌خوانی

درباره بلاگ

این‌جا یک وبلاگ شخصی‌ست که مطالب آن در نتایج هیچ موتور جست‌جویی نشان داده نمی‌شود. کپی کردن نوشته‌های دیگران در وب‌لاگ‌های پر بازدید، و یا سایت‌های خبری، حتا با ذکر نام نویسنده، بعید می‌دانم به‌دون اجازه‌ی صاحبان آن‌‌‌ها صحیح و قانونی باشد. همین.

ناگهان پشت هره‌ی پشت‌بام سرک می‌کشم، پیراهن مچاله‌ی همسایه را ببینیم و لُختِ یک زن را. ناگهان زِنا! ناگهان دست‌دردست پسرعمه‌ام ایستاده‌ایم برای تماشا. مردی شلاق می‌خورد بین حلقه‌ی مردم، بین ما. ناگهان در خاک و خُل‌ام؛ در مصلا. هلی‌کوپترها آب می‌پاشند با فشار روی سرها. ناگهان مارش نظامی پخش می‌کنند از مناره‌ی مسجدها. ناگهان «ارتحال جانسوز امام» می‌فهمم یعنی چه! ناگهان فیلم‌های وی اچ اسی که می‌کنیم زیر پیراهن، زیر شُرت، فرو! ناگهان جنازه‌ی دایی را می‌آورند بعد 15 سال. ناگهان اسیری که آزاد شده، مردم او را می‌برند روی دست‌ها. ناگهان روی شیشه‌ها برچسب‌‌های سفید زده‌اند به شکل ضرب‌در. ناگهان شیشه، کراک، کُک، اشک اژدها! ناگهان بدو به سمت پناهگاه! ناگهان بچه‌ای که شاشیده به روز اول مهر. ناگهان ترکه‌های خیسی که می‌خورند کف دست‌ها. ناگهان زنجیر، شام غریبان، شب عاشورا. ناگهان از روی ویلچر بلند می‌شود مردِ معلول در صحن حرم امام رضا. ناگهان عشق! عشقِ ناگهان! ابی! معین!‌ ستّار! شکیلا! برویم عرق بخوریم در پیچ‌ و خم‌های کوچه‌ها. ناگهان به یک بوسه‌ی طولانی حاضرم بفروشم تمام جهان را! ناگهان نانوشته‌ها! خط قرمزها! کاش بنویسیم! بتوانیم! بگذا....