سر خیلی از آقایان فقها را کلاه می گذارند! / در بسیاری از موارد نظر فقها ارزش کمتری دارد
" تعیین موضوع شأن فقیه نیست . این جمله را باید یاد بگیرید . « تعیین موضوع شأن فقیه نیست » این جمله را برایتان معنی می کنم .
در رساله ، صاحب فتوا و مرجع تقلید فتوا می دهد ، می گوید آب انگور را اگر بجوشانند قبل از آن که دو سوم آن تبخیر شود خوردنش حرام است . این یک فتواست . این فتوا را سرکه انداز و انگور فروش نمی تواند بدهد . این فتوا را فقیه می تواند بدهد . یک فقیه دیگر هم می تواند مقابل او بایستد و بگوید نخیر ! مکروه است ، حرام نیست . آن بحث بحث فقاهتی است ، اختلاف نظر میان دو فقیه است .
بسیار خوب ، اما شیره پَز یک ظرف آب انگور را در مغازه اش می جوشاند ، یک فقیهِ عالمِ اَعلَم هم که آن کنار ایستاده می گوید : آهای ! حلوایی شیره پَز ! از این نخور ! می گوید چرا آقا ؟ می گوید چون هنوز دو ثلثش تبخیر نشده . می گوید نه خیر آقا ، اشتباه می فرمایید ! من بهتر از شما بلدم ؛ می دانم دو ثلث این تبخیر شده است .
حالا شما می فرمایید چه کنیم ؟ می فرمایید این شیره پز بگوید ، یا مرجع تقلید من می فرماید که دو ثلثش تبخیر نشده ، و لذا نخوریم ؟ آیا نظر این مرجع تقلید در تشخیص این که دو سوم آب انگور این دیگ تبخیر شده ، بر نظر شیره پَز مقدم است ؟ خیر ! نظر آن مرجع در این مورد با نظر دیگران تفاوتی ندارد ، چون تشخیص موضوع و تعیین موضوع ربطی به فقاهت ندارد و کار فقیه نیست . فقیه ، با استفاده از مطالعات تخصصی اش و مقام فقاهتش فتوا می دهد و مثلا می گوید برای آنکه طلاق درست باشد باید در برابر دو عادل انجام گیرد . بسیار خوب ؛ شما آمدید احمد و نقی را برای شهادت دعوت کردید . می گویید اینها عادل هستند ؛ می خواهید در برابرشان طلاقی انجام بدهید . مرجع تقلید از راه می رسد می گوید : طلاق نده ! چرا ؟ برای این که احمد عادل نیست . شما در این جا چه می کنید ؟ آیا می گویید خوب ، چون مرجع تقلید می گوید احمد عادل نیست ، پس او دیگر عادل نیست ؟ نه ! می گویید آن مرجع احمد را درست نمی شناسد؛ من بهتر از او احمد را می شناسم ؛ من با او معاشرت دارم و او را عادل یافتم . اطلاعات آقا درباره احمد از شما کمتر است . ایا این خدشه ای به فقاهت آقا وارد می آورد ؟ نه! تشخیص این که این آقا عادل است یا عادل نیست چه ربطی به فقاهت دارد ؟ مطالعات تخصصی فقاهتی در تشخیص این که این آدم درست و راستی است اصلاً نقشی ندارد . در این جا فوت و فن معاشرت را بلد بودن راهگشاتر است و بهتر می تواند به آدم نشان بدهد که این آدم ، آدم درستکاری است .
اتفاقاً سر خیلی از آقایان فقها ، آدمهای ظاهر الصلاح دغل کلاه می گذارند . فاسق واقعی خودش را به اینها عادل جا می زند ، چون آنها کمتر در زندگی اجتماعی حضور دارند و از این دغل بازیها کمتر خبر دارند . بنا بر این ، نظر آقا در مورد عادل بودن یا فاسق بودن او با نظر مردم دیگر هیچ فرقی ندارد و حتی گاهی ارزش کمتری دارد . وقتی می گوئیم ارزش نظر آقا در این مورد کمتر است هیچ جسارتی به مقام فقاهت آقا نیست و کمترین تزلزلی هم در مسائل مربوط به تقلید و مرجعیت و فقاهت به وجود نمی آورد .
پس تشخیص موضوع کار فقیه نیست ؛ شأن فقیه نیست . یعنی فقاهت او در این مورد دخالتی ندارد."
ولایت،رهبری،روحانیت؛ شهید دکتر بهشتی؛نشر روزنه؛صص 214-216
" تعیین موضوع شأن فقیه نیست . این جمله را باید یاد بگیرید . « تعیین موضوع شأن فقیه نیست » این جمله را برایتان معنی می کنم .
در رساله ، صاحب فتوا و مرجع تقلید فتوا می دهد ، می گوید آب انگور را اگر بجوشانند قبل از آن که دو سوم آن تبخیر شود خوردنش حرام است . این یک فتواست . این فتوا را سرکه انداز و انگور فروش نمی تواند بدهد . این فتوا را فقیه می تواند بدهد . یک فقیه دیگر هم می تواند مقابل او بایستد و بگوید نخیر ! مکروه است ، حرام نیست . آن بحث بحث فقاهتی است ، اختلاف نظر میان دو فقیه است .
بسیار خوب ، اما شیره پَز یک ظرف آب انگور را در مغازه اش می جوشاند ، یک فقیهِ عالمِ اَعلَم هم که آن کنار ایستاده می گوید : آهای ! حلوایی شیره پَز ! از این نخور ! می گوید چرا آقا ؟ می گوید چون هنوز دو ثلثش تبخیر نشده . می گوید نه خیر آقا ، اشتباه می فرمایید ! من بهتر از شما بلدم ؛ می دانم دو ثلث این تبخیر شده است .
حالا شما می فرمایید چه کنیم ؟ می فرمایید این شیره پز بگوید ، یا مرجع تقلید من می فرماید که دو ثلثش تبخیر نشده ، و لذا نخوریم ؟ آیا نظر این مرجع تقلید در تشخیص این که دو سوم آب انگور این دیگ تبخیر شده ، بر نظر شیره پَز مقدم است ؟ خیر ! نظر آن مرجع در این مورد با نظر دیگران تفاوتی ندارد ، چون تشخیص موضوع و تعیین موضوع ربطی به فقاهت ندارد و کار فقیه نیست . فقیه ، با استفاده از مطالعات تخصصی اش و مقام فقاهتش فتوا می دهد و مثلا می گوید برای آنکه طلاق درست باشد باید در برابر دو عادل انجام گیرد . بسیار خوب ؛ شما آمدید احمد و نقی را برای شهادت دعوت کردید . می گویید اینها عادل هستند ؛ می خواهید در برابرشان طلاقی انجام بدهید . مرجع تقلید از راه می رسد می گوید : طلاق نده ! چرا ؟ برای این که احمد عادل نیست . شما در این جا چه می کنید ؟ آیا می گویید خوب ، چون مرجع تقلید می گوید احمد عادل نیست ، پس او دیگر عادل نیست ؟ نه ! می گویید آن مرجع احمد را درست نمی شناسد؛ من بهتر از او احمد را می شناسم ؛ من با او معاشرت دارم و او را عادل یافتم . اطلاعات آقا درباره احمد از شما کمتر است . ایا این خدشه ای به فقاهت آقا وارد می آورد ؟ نه! تشخیص این که این آقا عادل است یا عادل نیست چه ربطی به فقاهت دارد ؟ مطالعات تخصصی فقاهتی در تشخیص این که این آدم درست و راستی است اصلاً نقشی ندارد . در این جا فوت و فن معاشرت را بلد بودن راهگشاتر است و بهتر می تواند به آدم نشان بدهد که این آدم ، آدم درستکاری است .
اتفاقاً سر خیلی از آقایان فقها ، آدمهای ظاهر الصلاح دغل کلاه می گذارند . فاسق واقعی خودش را به اینها عادل جا می زند ، چون آنها کمتر در زندگی اجتماعی حضور دارند و از این دغل بازیها کمتر خبر دارند . بنا بر این ، نظر آقا در مورد عادل بودن یا فاسق بودن او با نظر مردم دیگر هیچ فرقی ندارد و حتی گاهی ارزش کمتری دارد . وقتی می گوئیم ارزش نظر آقا در این مورد کمتر است هیچ جسارتی به مقام فقاهت آقا نیست و کمترین تزلزلی هم در مسائل مربوط به تقلید و مرجعیت و فقاهت به وجود نمی آورد .
پس تشخیص موضوع کار فقیه نیست ؛ شأن فقیه نیست . یعنی فقاهت او در این مورد دخالتی ندارد."
ولایت،رهبری،روحانیت؛ شهید دکتر بهشتی؛نشر روزنه؛صص 214-216