هم‌خوانی

درباره بلاگ

این‌جا یک وبلاگ شخصی‌ست که مطالب آن در نتایج هیچ موتور جست‌جویی نشان داده نمی‌شود. کپی کردن نوشته‌های دیگران در وب‌لاگ‌های پر بازدید، و یا سایت‌های خبری، حتا با ذکر نام نویسنده، بعید می‌دانم به‌دون اجازه‌ی صاحبان آن‌‌‌ها صحیح و قانونی باشد. همین.


تعطیلات

جوانی بود شانزده هفده ساله. کنار دریا پیش پدر و مادرش نشسته بود و جز شلوارک چیزی بر تن نداشت که گشت رسید. سرگرد توی بلندگو فریاد زد: پاشو رکابی‌ات رو تنت کن. جوان جست زد و رفت توی ماشین و دیگر بیرون نیامد. چند دقیقه بعد که گشت رفت پسرک بیرون آمد. تی‌شرت پوشیده بود. کنجکاو شدم که چرا توی ماشین ماند و بیرون نیامد. پرسیدم تو که لباس داشتی چرا توی ماشین نشستی؟ گفت: مگر نشنیدی گفت رکابی بپوش. گفتم خب؟ گفت ولی من که رکابی نداشتم. ترسیدم بدون رکابی بیرون بیایم.