به قول دوستان، ادامه ماجرای کلارک این بار با پاسخ قاطع محمد مطهری به جماعت «دلواپس» مشهدی و کیهان؛ و دفاع جانانه از حضور کلارک، از جهاد دانشگاهی مشهد، و از آزاداندیشی و تحمل نظرات مخالف، ولو آن مخالفین لیبرال و مدافع حقوق همجنسگراها باشند.
شجاعت و صراحت محمد آقای مطهری در عرصه علمی، مثل علی مطهری است در عرصه سیاست.
دوستان در همخوانکردن (share) این متن بکوشند.
گزیدههای من از متن [لینک اصل مطلب در کامنت نخست]:
«کسی که تبلیغات و مصاحبههای این دوستان مشهدی را ببیند گمان میکند کلارک ملحدی است که یا خودش همجنسباز است یا لااقل خواستار ترویج همجنسبازی است، در حالی که او که دارای همسر و سه فرزند است تصریح میکند که همجنسبازی «گناه» و «اخلاقاً غیرمجاز» است. کلارک که مانند اکثر متفکران غربی تفکرات لیبرالی هم دارد، چنین اظهار نظر میکند که حقوق شهروندی این اقلیت در جامعه باید رعایت شود؛ به این دلیل که همچنان که ما مسیحیان دوست داریم که وقتی در جامعهای در اقلیت زندگی میکنیم حقوقمان به عنوان اقلیت حفظ شود پس باید حقوق اقلیت همجنسباز را هم حفظ کنیم؛ چراکه حضرت عیسی میگوید آنچه بر خود نمیپسندی بر دیگران مپسند.» ... «روشن است که تأکید بر حفظ حقوق یک اقلیت به معنای موافقت با ترویج مرام آن اقلیت نیست.»
«اگر شهید مطهری که دنبال برپایی کرسی تدریس «مارکسیسم» در دانشکده «الهیات» بود در قید حیات بود آیا با شنیدن خبر سخنرانی یک فیلسوف آمریکایی - ولو در جایی هم از اسرائیل طرفداری کرده باشد که بسیاری از متفکران غربی چنیناند - نوهها و نتیجههایش را جمع میکرد و تابلوهای دروغین به دست آنان میداد یا از حضور او استقبال میکرد و البته جانانه به نقد افکارش مینشست؟»
«آیا طلاب قم بلد نبودند به جای شنیدن حرف دو طرف، جلوی سالن کنفرانس تجمع کنند و هیاهو به راه بیندازند و پلاکارد به دست گیرند که «معرفتشناسی اصلاح شده توطئه استکبار علیه فلسفه اسلامی است»؟ البته با این کار تنها چیزی که به ذهن کلارک خطور میکرد ترس اساتید فلسفه ایرانی از مواجهه فکری با او بود.»
«اگر لازم است متفکرین غربی از افکار استاد مطهری و نقدهای بنیادین او از تمدن غرب از طریق یک همایش بینالمللی آگاه شوند، آیا متفکرین لیبرال برای دعوت شدن مقدمند یا متفکران سنتی؟ مسلم است که افراد لیبرال که مبانی اندیشههای غربی را دستاوردهای بزرگ بشری و غیرقابل خدشه میشمارند برای شنیدن این نقدها در اولویت هستند تا آنچه مسلم فرض کردهاند به چالش کشیده شود.»
«برای اطلاع برخی که در تهمت زدن، شهره آفاقند یادآوری میکنم که مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) که زیر نظر حضرت آیتالله مصباح یزدی فعالیت میکند دوازده سال است که هر دو سال یکبار با گروهی از منونایتهای مسیحی دیالوگهای مفیدی برگزار میکند. این گروه به طور افراطی صلحطلبند و عمدتا هر نوع جنگ - از جمله جنگ دفاعی - را نامعقول میدانند و گاه و بیگاه به سرزمینهای اشغالی نیز رفت و آمد دارند. آنان اتفاقاً مانند آقای کلارک همجنسبازی را خلاف تعالیم مسیح دانسته و در عین حال معتقدند آنان باید از حقوق شهروندی برخوردار باشند. منونایتها بیش از پانزده سال است در ایران در رفت و آمدند و حاصل گفتوگوهای علمی با آنان در قالب چند کتاب در غرب منتشر شده است.»
«در سه دهه گذشته هیچ عاملی به اندازه گروههایی از قبیل این برادران مشهدی و اسلافشان با اعمالی چون پاره کردن پیراهن سخنران و برهم زدن جلسات و با تیترهای غیرمنصفانه، برای کتب دگراندیشان خواننده جذب نکرده است.»
«نمیدانم چرا این برادران از یک طرف از اینکه یک فیلسوف غربی در سال قبل از ورود به ایران در وبلاگش بنویسد «اگر چه همجنسبازی غیر اخلاقی، گناه و خلاف تعلیمات مسیحی است ولی باید برای همجنسبازان حقوقی در نظر گرفته شود»، چنین برمیآشوبند و راه را بر او میبندند و محل اقامتش را هم بینصیب نمیگذارند، ولی زمانی که در برنامۀ نود، با چندین میلیون بیننده، جوانمردی به نام مسعود شجاعی صریحاً میگوید: مردم! فرزندان خود را به مدارس فوتبال نفرستید چراکه در برخی از مدارس فوتبال در ایران به وفور، نه همجنسبازی، بلکه تجاوز به کودکان پسر انجام میشود، این برادران به خیابان که نمیآیند هیچ، کوچکترین پیگیری هم نمیکنند؟! (متجاوزان ابتدا به کودکان به عنوان رفع خستگی آبمیوه حاوی مواد بیهوش کننده خورانده، و پس از تجاوز، فیلم را به آنان نشان داده و آنان را وادار به سکوت و تسلیم مجدد میکنند. این اعمال شنیع در برخی از هشتصد مدرسه فوتبال «مجاز» اتفاق میافتد و دویست مدرسه فوتبال «غیرمجاز» هم وجود دارد!).»
«اما چون هدف را توجیه کننده وسیله میدانند از نکات مثبت [در آرای کلارک] دم نزدند و یا آنها را فریبکاری خواندند و درعوض، سخنان او دربارۀ همجنس بازی را تحریف کردند. در واقع این برادران تصمیم گرفتند با ریختن ترکیبی از دو نوع بیصداقتی در سرنگ خود و اضافه کردن ویتامین تحریف، فرهنگ اسلامی را به جامعه تزریق کنند!»
[در اینجا محمد آقای مطهری، روزنامه کیهان را به زیبایی مورد عنایت قرار داده است]
«برخی مراکز علمی، حوزوی و دانشگاهی که بعضاً زیر نظر رهبر بزرگوار انقلاب فعالیت میکنند از بنیاد علمی فرهنگی شهید مطهری گله داشتند که چرا زودتر از حضور کلارک و تالیافرو در ایران مطلع نشدهاند. ظاهرا آنها هم مثل ما مطلع نبودند که برای برقراری ارتباط علمی با متفکران غربی ابتدا باید به خیابان فردوسی، کوچه شهید شاهچراغی رفت و از مدیرمسئول یک روزنامه اجازه گرفت، تا از تیترهایی منصفانه! مانند آنچه امروز برای همایش شهید مطهری استفاده کرده است (دعوت از آمریکایی همجنسباز برای تبیین اندیشه شهید مطهری!) که در آخرین مرور مقاله از آن مطلع شدم مصون بمانند. چنانکه ملاحظه میشود علاوه بر تهمت همجنسبازی حتی از به کاربردن کلمه فیلسوف هم خودداری شده است و در ضمن القا کرده است که دعوت از وی برای «تبیین» اندیشه های شهید مطهری بوده است!»
«اینجانب که به عنوان معاون پژوهشی بنیاد علمی - فرهنگی شهید مطهری خدمتگزاری میکنم مسئولیت کامل این همایش را که پس از تلاش دو و نیم ساله به فضل الهی محقق شد، پذیرفته و به آن افتخار میکنم و انشاءالله این نوع همایشها ادامه خواهد یافت. ضمن سپاس مجدد از همکاری مراکز متعدد علمی که در برگزاری این همایش برای معرفی افکار استاد شهید در سطح بینالمللی گام مؤثری برداشتند این سخن دردمندانه استاد را به آنان یادآوری میکنم که در ایرانِ ما تا قطاری ایستاده است کسی به آن کاری ندارد، همین که به حرکت افتاد سنگهاست که به سوی آن پرتاب میشود.»
شجاعت و صراحت محمد آقای مطهری در عرصه علمی، مثل علی مطهری است در عرصه سیاست.
دوستان در همخوانکردن (share) این متن بکوشند.
گزیدههای من از متن [لینک اصل مطلب در کامنت نخست]:
«کسی که تبلیغات و مصاحبههای این دوستان مشهدی را ببیند گمان میکند کلارک ملحدی است که یا خودش همجنسباز است یا لااقل خواستار ترویج همجنسبازی است، در حالی که او که دارای همسر و سه فرزند است تصریح میکند که همجنسبازی «گناه» و «اخلاقاً غیرمجاز» است. کلارک که مانند اکثر متفکران غربی تفکرات لیبرالی هم دارد، چنین اظهار نظر میکند که حقوق شهروندی این اقلیت در جامعه باید رعایت شود؛ به این دلیل که همچنان که ما مسیحیان دوست داریم که وقتی در جامعهای در اقلیت زندگی میکنیم حقوقمان به عنوان اقلیت حفظ شود پس باید حقوق اقلیت همجنسباز را هم حفظ کنیم؛ چراکه حضرت عیسی میگوید آنچه بر خود نمیپسندی بر دیگران مپسند.» ... «روشن است که تأکید بر حفظ حقوق یک اقلیت به معنای موافقت با ترویج مرام آن اقلیت نیست.»
«اگر شهید مطهری که دنبال برپایی کرسی تدریس «مارکسیسم» در دانشکده «الهیات» بود در قید حیات بود آیا با شنیدن خبر سخنرانی یک فیلسوف آمریکایی - ولو در جایی هم از اسرائیل طرفداری کرده باشد که بسیاری از متفکران غربی چنیناند - نوهها و نتیجههایش را جمع میکرد و تابلوهای دروغین به دست آنان میداد یا از حضور او استقبال میکرد و البته جانانه به نقد افکارش مینشست؟»
«آیا طلاب قم بلد نبودند به جای شنیدن حرف دو طرف، جلوی سالن کنفرانس تجمع کنند و هیاهو به راه بیندازند و پلاکارد به دست گیرند که «معرفتشناسی اصلاح شده توطئه استکبار علیه فلسفه اسلامی است»؟ البته با این کار تنها چیزی که به ذهن کلارک خطور میکرد ترس اساتید فلسفه ایرانی از مواجهه فکری با او بود.»
«اگر لازم است متفکرین غربی از افکار استاد مطهری و نقدهای بنیادین او از تمدن غرب از طریق یک همایش بینالمللی آگاه شوند، آیا متفکرین لیبرال برای دعوت شدن مقدمند یا متفکران سنتی؟ مسلم است که افراد لیبرال که مبانی اندیشههای غربی را دستاوردهای بزرگ بشری و غیرقابل خدشه میشمارند برای شنیدن این نقدها در اولویت هستند تا آنچه مسلم فرض کردهاند به چالش کشیده شود.»
«برای اطلاع برخی که در تهمت زدن، شهره آفاقند یادآوری میکنم که مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) که زیر نظر حضرت آیتالله مصباح یزدی فعالیت میکند دوازده سال است که هر دو سال یکبار با گروهی از منونایتهای مسیحی دیالوگهای مفیدی برگزار میکند. این گروه به طور افراطی صلحطلبند و عمدتا هر نوع جنگ - از جمله جنگ دفاعی - را نامعقول میدانند و گاه و بیگاه به سرزمینهای اشغالی نیز رفت و آمد دارند. آنان اتفاقاً مانند آقای کلارک همجنسبازی را خلاف تعالیم مسیح دانسته و در عین حال معتقدند آنان باید از حقوق شهروندی برخوردار باشند. منونایتها بیش از پانزده سال است در ایران در رفت و آمدند و حاصل گفتوگوهای علمی با آنان در قالب چند کتاب در غرب منتشر شده است.»
«در سه دهه گذشته هیچ عاملی به اندازه گروههایی از قبیل این برادران مشهدی و اسلافشان با اعمالی چون پاره کردن پیراهن سخنران و برهم زدن جلسات و با تیترهای غیرمنصفانه، برای کتب دگراندیشان خواننده جذب نکرده است.»
«نمیدانم چرا این برادران از یک طرف از اینکه یک فیلسوف غربی در سال قبل از ورود به ایران در وبلاگش بنویسد «اگر چه همجنسبازی غیر اخلاقی، گناه و خلاف تعلیمات مسیحی است ولی باید برای همجنسبازان حقوقی در نظر گرفته شود»، چنین برمیآشوبند و راه را بر او میبندند و محل اقامتش را هم بینصیب نمیگذارند، ولی زمانی که در برنامۀ نود، با چندین میلیون بیننده، جوانمردی به نام مسعود شجاعی صریحاً میگوید: مردم! فرزندان خود را به مدارس فوتبال نفرستید چراکه در برخی از مدارس فوتبال در ایران به وفور، نه همجنسبازی، بلکه تجاوز به کودکان پسر انجام میشود، این برادران به خیابان که نمیآیند هیچ، کوچکترین پیگیری هم نمیکنند؟! (متجاوزان ابتدا به کودکان به عنوان رفع خستگی آبمیوه حاوی مواد بیهوش کننده خورانده، و پس از تجاوز، فیلم را به آنان نشان داده و آنان را وادار به سکوت و تسلیم مجدد میکنند. این اعمال شنیع در برخی از هشتصد مدرسه فوتبال «مجاز» اتفاق میافتد و دویست مدرسه فوتبال «غیرمجاز» هم وجود دارد!).»
«اما چون هدف را توجیه کننده وسیله میدانند از نکات مثبت [در آرای کلارک] دم نزدند و یا آنها را فریبکاری خواندند و درعوض، سخنان او دربارۀ همجنس بازی را تحریف کردند. در واقع این برادران تصمیم گرفتند با ریختن ترکیبی از دو نوع بیصداقتی در سرنگ خود و اضافه کردن ویتامین تحریف، فرهنگ اسلامی را به جامعه تزریق کنند!»
[در اینجا محمد آقای مطهری، روزنامه کیهان را به زیبایی مورد عنایت قرار داده است]
«برخی مراکز علمی، حوزوی و دانشگاهی که بعضاً زیر نظر رهبر بزرگوار انقلاب فعالیت میکنند از بنیاد علمی فرهنگی شهید مطهری گله داشتند که چرا زودتر از حضور کلارک و تالیافرو در ایران مطلع نشدهاند. ظاهرا آنها هم مثل ما مطلع نبودند که برای برقراری ارتباط علمی با متفکران غربی ابتدا باید به خیابان فردوسی، کوچه شهید شاهچراغی رفت و از مدیرمسئول یک روزنامه اجازه گرفت، تا از تیترهایی منصفانه! مانند آنچه امروز برای همایش شهید مطهری استفاده کرده است (دعوت از آمریکایی همجنسباز برای تبیین اندیشه شهید مطهری!) که در آخرین مرور مقاله از آن مطلع شدم مصون بمانند. چنانکه ملاحظه میشود علاوه بر تهمت همجنسبازی حتی از به کاربردن کلمه فیلسوف هم خودداری شده است و در ضمن القا کرده است که دعوت از وی برای «تبیین» اندیشه های شهید مطهری بوده است!»
«اینجانب که به عنوان معاون پژوهشی بنیاد علمی - فرهنگی شهید مطهری خدمتگزاری میکنم مسئولیت کامل این همایش را که پس از تلاش دو و نیم ساله به فضل الهی محقق شد، پذیرفته و به آن افتخار میکنم و انشاءالله این نوع همایشها ادامه خواهد یافت. ضمن سپاس مجدد از همکاری مراکز متعدد علمی که در برگزاری این همایش برای معرفی افکار استاد شهید در سطح بینالمللی گام مؤثری برداشتند این سخن دردمندانه استاد را به آنان یادآوری میکنم که در ایرانِ ما تا قطاری ایستاده است کسی به آن کاری ندارد، همین که به حرکت افتاد سنگهاست که به سوی آن پرتاب میشود.»