بالاخره
یک جا چنتا حرف حسابی در مورد ارتباط اینترنتی خواندیم! باز هم گُلی به
جمال همشهری جوان. که در شمارهی پیشش(442) به بهانهی مرگ "ساناز نظامی"
پروندهای تدارک دیده بود در باب ارتباط اینترنتی و ازدواجهایی که در پی
این ارتباطات میآید. و البته یکی از دوستان هم از تجربهی موفق شخصی خودش
نوشته بود. ببینید کجای این حرفها غیرمنطقیست:
<منتقدان ازدواجهای اینترنتی و ارتباطات آنلاین میگویند در این فضای تازه، همه خود را به شکلی دیگر نشان میدهند، خود را پشت کابلها و کیبوردها پنهان میکنند و حقیقت گم میشود. سوآل این است که مگر در نامههای کاغذی نمیشد دروغ گفت؟ مگر در روز روشن و در دیدار رودررو نمیشود کلک زد و واقعیت را پشت واژهها و لبخندها پنهان کرد؟ چهرا فکر میکنیم که یک دختر و پسر جوان با مدتها ارتباط مجازی، با نوشتن و خواندن افکار هم، با پیامها و پیامکها و صحبتها نمیتوانند به ماهیت هم پی ببرند و به افکار و احساسات هم نزدیک شوند و برای آغاز زندهگی به نقطهی موعود برسند اما اگر همهی اینها نباشد، در یک مجلس خواستهگاری و چند کلمه حرف پر شرم و حیا میتوانند؟! حیرتانگیز است نه؟ اینکه گمان میکنیم همهی این ارتباطات نمیتواند دو انسان را به شناخت بهتر برساند و مخرب است، اما در عوض پرس و جو از در و همسایه و اینکه خالهی آدم از خانواده و اخلاق یک نفر تعریف کند، خیلی متر و معیار تعیینکنندهای است! این همه خبر که از کلاهبرداری خواستهگارهای دروغین و جرم و جنایت بعد از آن منتشر میشود، مگر در دنیای واقعی اتفاق نمیافتد؟ مگر فقط در اینترنت است که میتوان شیاد بود و واقعیت را وارونه کرد؟ که میتوان سادهلوح بود و گول خورد؟ بلی، معلوم است که ارتباط بیشتر، چشم و گوش جوانها را باز میکند! اما تا کی میشود در این دهکدهی کوچک جهانی که دارد زیر امواج اطلاعات مدفون میشود، انتظار داشت که همه چشم و گوش خود را ببندند؟ کسی شک ندارد که هر امکانات تازهای، مصائب خود را دارد که باید برای مقابله با آن، برای مصونیت از در برابر این بلایا فکری کرد اما بستن راهها و بستن مسیرهای رابطه چه کمکی خواهد کرد؟ ترساندن مردمی که در ساحل ایستادهند، از اینکه دریا کوسه دارد و عمیق است و موجها چه بر سر آدم میآورند، کدام درد را دوا میکند وقتی که حاضر نیستیم اسرار شنا کردن را بیاموزیم و اجازه بدهیم کسی پا در آب بگذارد؟ آنهایی که نگران هستند، میتوانند بگویند برای مقابله با امواج آینده، جز هشدار و جز "جلو نروید" چه به جوانها دادهند؟ "روابط اینترنتی" هم آلوده است، "روابط خیابانی" هم به بدبختی منجر میشود و دانشگاهها را هم که میخواهیم تفکیک جنسیتی کنیم. همهی اینها هم درست، اما آنوقت این جوان باید کجا همسر آیندهش را پیدا کند و با او به تفاهم برسد؟ درخت خرما که نیست!>
(بخشی از یادداشت سیامک رحمانی)
<منتقدان ازدواجهای اینترنتی و ارتباطات آنلاین میگویند در این فضای تازه، همه خود را به شکلی دیگر نشان میدهند، خود را پشت کابلها و کیبوردها پنهان میکنند و حقیقت گم میشود. سوآل این است که مگر در نامههای کاغذی نمیشد دروغ گفت؟ مگر در روز روشن و در دیدار رودررو نمیشود کلک زد و واقعیت را پشت واژهها و لبخندها پنهان کرد؟ چهرا فکر میکنیم که یک دختر و پسر جوان با مدتها ارتباط مجازی، با نوشتن و خواندن افکار هم، با پیامها و پیامکها و صحبتها نمیتوانند به ماهیت هم پی ببرند و به افکار و احساسات هم نزدیک شوند و برای آغاز زندهگی به نقطهی موعود برسند اما اگر همهی اینها نباشد، در یک مجلس خواستهگاری و چند کلمه حرف پر شرم و حیا میتوانند؟! حیرتانگیز است نه؟ اینکه گمان میکنیم همهی این ارتباطات نمیتواند دو انسان را به شناخت بهتر برساند و مخرب است، اما در عوض پرس و جو از در و همسایه و اینکه خالهی آدم از خانواده و اخلاق یک نفر تعریف کند، خیلی متر و معیار تعیینکنندهای است! این همه خبر که از کلاهبرداری خواستهگارهای دروغین و جرم و جنایت بعد از آن منتشر میشود، مگر در دنیای واقعی اتفاق نمیافتد؟ مگر فقط در اینترنت است که میتوان شیاد بود و واقعیت را وارونه کرد؟ که میتوان سادهلوح بود و گول خورد؟ بلی، معلوم است که ارتباط بیشتر، چشم و گوش جوانها را باز میکند! اما تا کی میشود در این دهکدهی کوچک جهانی که دارد زیر امواج اطلاعات مدفون میشود، انتظار داشت که همه چشم و گوش خود را ببندند؟ کسی شک ندارد که هر امکانات تازهای، مصائب خود را دارد که باید برای مقابله با آن، برای مصونیت از در برابر این بلایا فکری کرد اما بستن راهها و بستن مسیرهای رابطه چه کمکی خواهد کرد؟ ترساندن مردمی که در ساحل ایستادهند، از اینکه دریا کوسه دارد و عمیق است و موجها چه بر سر آدم میآورند، کدام درد را دوا میکند وقتی که حاضر نیستیم اسرار شنا کردن را بیاموزیم و اجازه بدهیم کسی پا در آب بگذارد؟ آنهایی که نگران هستند، میتوانند بگویند برای مقابله با امواج آینده، جز هشدار و جز "جلو نروید" چه به جوانها دادهند؟ "روابط اینترنتی" هم آلوده است، "روابط خیابانی" هم به بدبختی منجر میشود و دانشگاهها را هم که میخواهیم تفکیک جنسیتی کنیم. همهی اینها هم درست، اما آنوقت این جوان باید کجا همسر آیندهش را پیدا کند و با او به تفاهم برسد؟ درخت خرما که نیست!>
(بخشی از یادداشت سیامک رحمانی)